خاطرات سرهنگ پاسدار جان محمد آقابابائی از شهید ایرج بابانژاد
فرماندهی گردان یا زهرا(س) باید سازمانی را شکل می داد که حسب ماموریت تصریحی بتواند هم توان عمل بر روی خاک را داشته باشد و هم روی آب که شاید این دو عنصر(آب و خاک) که سرشت تشکیل دهنده آدمی اند سرنوشت انسان هایی را رقم بزند که تقسیم کل الیه را بجویند.
لازمه انجام چنین عملیاتی داشتن فن شنا و طی دوره های آموزش شنا چه در سرما و چه در گرما و آشنا به هنر قواسی است و از طرفی توان و کسب مهارت عبور از موانع و استحکاماتی است که همواره دشمن در پیشانی خود کاشته است.
وسیله دیگری که نیاز شد قایقی باربک و بدون صدا بنام بلم است که کار با آن آموزش دیگری را طلب می کند . باید نیروها به قدری مهارت داشته باشند که روی بلم غذا بخورند،نماز بخوانند، استراحت کنند و به موقع به سوی دشمن حرکت کنند شاید به زبان آسان باشد اما برای رزمنده ای که از سر کلاس درس آمده و می خواهد اینگونه ماموریت انجام دهد فقط ایمان و آموزش است که قانعش کرده و راهی میدان مجاهده شده،« مجاهده روی آب» نه جان پناهی وجود دارد، نه سنگری،نه سپری و نه پیراهن ضد گلوله ای،جنگ قسنگ است با گوشت و پوست و چه زیبا بزرگی گفته هر که در طلائیه است و در کربلا می ایستاد، اما این رزمنده چه کند که بعد زمان بین او و عاشورا فاصله انداخته ،اما نه «کل یوم عاشورا»
شهید ایرج بابانژاد که مسئولیت جانشینی یک دسته رزمنده ی عاشق امام را بر عهده دارد صادقانه همراه دیگر همرزمانش مراحل آمادگی و آموزش را بخوبی طی می کند و پروانه وار به دور22 نفر از نیروهایش می چرخد که چرخش روزگار او را به هر سو نکشاند و هدف را بگونه ای برود که امامش تسیم کرده است.
چیزی به عملیات نمانده، فرمانده گردان تازه از شناسائی منطقه عملیاتی برگشته،سخن بسیار شیرین دارد شهید ایرج با تمام وجود محور حرف های فرمانده است:«آنهائی که می توانند میدان عملیاتی را طی طریق کنند که نماز پشت آنها را ساخته باشد» شب عملیات مشخص شد که این حرف فرمانده گردان از کجا آمده است... صدا میان سنگرهای مستحکمشان که بر روی خط(بارلو) با همفکری اربابانشان طراحی و ساخته بودند آنچنان بر روی رزمندگان اسلام که جان پناهی جز یک بلم کوچک ندارد. آتش گشودند که چاره ای نبود جز ذکر یا حسین و زدن تن به هورالعظیم سرد در هر صورت رزمنده ها از موانع خورشیدی مین کمین سیم خاردار از زمین و تیر و توپ از هوا عبور کرده و با توکل بر خدا توانستند دژ محکم دشمن را فروریخته خط را بشکنند تا گردان دوم تیپ قمر بنی هاشم(ع) عملیات را ادامه دهد و در همین میدان موانع است که شهد شیرین شهادت نصیب بابانژاد شد.
جنازه مبارکش همانند بسیاری از شهدا چند روز در میدان موانع و زیر آبهای هور ماند و به همت دیگر رزمنده های لشکر از آب خارج و به جایگاه ابدی اش منتقل شد و اینگونه داغ بر پیشانی شیطان و شیطان پرستان گذاشتند که ادعا نکنند و سرافکنده باشند که گل می تواند بر آتش فایق آید اگر خالق بخواهد.
روحشان شاد و یادشان گرامی