شهید ایرج بابانژاد

شهید ایرج بابانژاد از شهدای فرهنگی استان می باشند.

شهید ایرج بابانژاد

شهید ایرج بابانژاد از شهدای فرهنگی استان می باشند.

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

نقل کننده: اشرف آقابابائی

بنده دو خاطره‌ی به یاد ماندنی از شهید بزرگوار « ایرج بابانژاد » دارم. در سحرگاه خرداد ماه سال 1361 که با ایشان بیدار شدیم و توفیق خوردن سحری داشته‌ام که در آن زمان من اینطور برداشت کردم که روزه گرفتن کار مهمی است. از طرفی در آن سحر به یاد ماندنی، در اخلاق ایشان متانت و معنویت خاصی را احساس کردم، بخصوص احترام خاصی که همواره برای مادرشان قائل بودند و آن موقع هم بسیار محترمانه با مادرشان برخورد نمودند. یک روز دیگر هم در پاییز سال 1362 بود که من به خانه‌شان رفتم و ایشان را در حال قرائت قرآن دیدم. من هم ساکت بغل دستشان نشستم و به قرائت ایشان گوش کردم. پس از اینکه قرآن خواندن ایشان تمام شد، مرا مورد محبت و تشویق قرار دادند که به قرآن احترام گذاشتم و گوش می‌کردم. امام خمینی (ره) را شدیداً دوست داشتند، حتی یک روز عکس امام (ره) را خریدند و به خانه ما آوردند و گفتند این عکس را در خانه‌تان نصب کنید. در هفته اول شهادتشان بود که همه بی‌تابی می‌کردند. یک روز ایشان را در پله‌های خانه‌شان با همان حالت آرامش که قبلاً می‌دیدم مشاهده کردم که به ما نگاه می‌کند؛ در آن لحظه من کودک 9 ساله بودم و با خود گفتم خوب دایی من که اینجاست پس چرا اینگونه برایش مراسم گرفته‌اند، او که زنده است. خودم تا چند روز تحت تأثیر چنین صحنه‌ای بودم و روحیه‌ام بهتر شده بود تا زمانی که بزرگ شدم و در دوره‌ی متوسطه با آیه‌ی مبارک ولا تحسبن الذین قتلوا .... مواجه شدم و مرا به فکر وا داشت. و آن تصویری که از ایشان در کودکی دیده بودم جلویم آمد که با تفسیر این آیه که زنده بودن شهدا صرفاً زنده بودن روحانی نیست بلکه آنها حضور جسمانی هم دارند، کاملاً نزدیک تلقی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۳۹
اشرف آقابابایی دهکردی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۳۸
اشرف آقابابایی دهکردی

برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۵
اشرف آقابابایی دهکردی

شهید ایرج بابا نژاد کجائی***چرا از خویش و اقوامان جدایی

قدسرو بلندت رفت در خاک***زداغ مادرت سینه کند چاک

ابویت بمثل شمع سوزان***دل پر غصه غم سینه بریان

عمو با دائی و با قوم خویشان***بریزند اشک گلگون مثل باران

برادر ها ندارند طاقت و صبر***برآور سر برون چون لاله از قبر

جمیع شهرکردی مرد و هم زن***بگوینداف بر این دنیای پر و فن

اجل آمد به بالینت بناگاه***چه قدر عمر عزیزت بود کوتاه

شهید ایرج شریفا قهر مانا***دلیرا اشرزه شیرا مهربانا

شهید گشتی شدی از این جهان دور***ببارد بر مزارت لمعه نور

کشیدی دست از دنیای فانی*** گرفتی جا بهشت جاودانی

بودی در شهرکرد یک دانه گوهر***به جنت همنشینی با پیمبر

چنین باشد طریق گردش دهر*** که گاهی انگبین بخشد گهی زهر

چنین باشد طریق چرخ گردون***دلی تا خوش کند تا صد دل کند خون

بلالی هم ازین ماتم شریک است***مدامین خوندل و زار و نحیف است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۹:۱۰
اشرف آقابابایی دهکردی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۹
اشرف آقابابایی دهکردی

برای واضح تر بودن تصویر روی تصویر کلیک نمایید



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۸:۰۴
اشرف آقابابایی دهکردی

برای واضح تر بودن تصویر روی تصویر کلیک نمایید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۶:۰۳
اشرف آقابابایی دهکردی

فرماندهی گردان یا زهرا(س) باید سازمانی را شکل می داد که حسب ماموریت تصریحی بتواند هم توان عمل بر روی خاک را داشته باشد و هم روی آب که شاید این دو عنصر(آب و خاک) که سرشت تشکیل دهنده آدمی اند سرنوشت انسان هایی را رقم بزند که تقسیم کل الیه را بجویند.

لازمه انجام چنین عملیاتی داشتن فن شنا و طی دوره های آموزش شنا چه در سرما و چه در گرما و آشنا به هنر قواسی است و از طرفی توان و کسب مهارت عبور از موانع و استحکاماتی است که همواره دشمن در پیشانی خود کاشته است.

وسیله دیگری که نیاز شد قایقی باربک و بدون صدا بنام بلم است که کار با آن آموزش دیگری را طلب می کند . باید نیروها به قدری مهارت داشته باشند که روی بلم غذا بخورند،نماز بخوانند، استراحت کنند و به موقع به سوی دشمن حرکت کنند شاید به زبان آسان باشد اما برای رزمنده ای که از سر کلاس درس آمده و می خواهد اینگونه ماموریت انجام دهد فقط ایمان و آموزش است که قانعش کرده و راهی میدان مجاهده شده،« مجاهده روی آب» نه جان پناهی وجود دارد، نه سنگری،نه سپری و نه پیراهن ضد گلوله ای،جنگ قسنگ است با گوشت و پوست و چه زیبا بزرگی گفته هر که در طلائیه است و در کربلا می ایستاد، اما این رزمنده چه کند که بعد زمان بین او و عاشورا فاصله انداخته ،اما نه «کل یوم عاشورا»

شهید ایرج بابانژاد که مسئولیت جانشینی یک دسته رزمنده ی عاشق امام را بر عهده دارد صادقانه همراه دیگر همرزمانش مراحل آمادگی و آموزش را بخوبی طی می کند و پروانه وار به دور22 نفر از نیروهایش می چرخد که چرخش روزگار او را به هر سو نکشاند و هدف را بگونه ای برود که امامش تسیم کرده است.

چیزی به عملیات نمانده، فرمانده گردان تازه از شناسائی منطقه عملیاتی برگشته،سخن بسیار شیرین دارد شهید ایرج با تمام وجود محور حرف های فرمانده است:«آنهائی که می توانند میدان عملیاتی را طی طریق کنند که نماز پشت آنها را ساخته باشد» شب عملیات مشخص شد که این حرف فرمانده گردان از کجا آمده است... صدا میان سنگرهای مستحکمشان که بر روی خط(بارلو) با همفکری اربابانشان طراحی و ساخته بودند آنچنان بر روی رزمندگان اسلام که جان پناهی جز یک بلم کوچک ندارد. آتش گشودند که چاره ای نبود جز ذکر یا حسین و زدن تن به هورالعظیم سرد در هر صورت رزمنده ها از موانع خورشیدی مین کمین  سیم خاردار از زمین و تیر و توپ از هوا عبور کرده و با توکل بر خدا توانستند دژ محکم دشمن را فروریخته خط را بشکنند تا گردان دوم تیپ قمر بنی هاشم(ع) عملیات را ادامه دهد و در همین میدان موانع است که شهد شیرین شهادت نصیب بابانژاد شد.

جنازه مبارکش همانند بسیاری از شهدا چند روز در میدان موانع و زیر آبهای هور ماند و به همت دیگر رزمنده های لشکر از آب خارج  و به جایگاه ابدی اش منتقل شد و اینگونه داغ بر پیشانی شیطان و شیطان پرستان گذاشتند که ادعا نکنند و سرافکنده باشند که گل می تواند بر آتش فایق آید اگر خالق بخواهد.


روحشان شاد و یادشان گرامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۲:۲۲
اشرف آقابابایی دهکردی